دانلود رمان زمستان ابدی pdf به قلم کوثر شاهینی فر

دانلود رمان زمستان ابدی pdf به قلم کوثر شاهینی فر pdf رایگان بدون سانسور

دانلود رمان زمستان ابدی از کوثر شاهینی فر با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موضوع رمان :

با دندوناش لبمو فشار میده … لب پایینیم رو .. اونو می کشه و من کشیده شدنش رو ، هم می بینم ، هم حس می کنم … دردم میاد … اما می خندم… با مشت به کتفش می کوبم .. وقتی دندوناش رو شل میکنه ، لبام به حالت عادی برمی گردن و جای دندوناش گز گز می کنن روی نرمی لبام ! … خندون میگم : دیوونه! چشمک می زنه … مژه هاش بلنده … زیر نور این چراغ خواب جدید ، همین نور آبی رنگ ، روی صورتش سایه انداخته ، مژه هاشو میگم ! …

خلاصه رمان زمستان ابدی

مکث میکنه و عقب برمیگرده … قطره های بارون چکه می کنن … روی موهام … روی صورتم … اصلا چرا صداش کردم و دنبالش اومدم ؟…اون اما جلو میاد و لبه ی چتر رو میگیره روی سرم .. بی حرف … منتظر ! … لبخندم پهن میشه … خب آدم دنبال چه دلایلی می تونه توی زندگیش باشه برای زندگی کردن ؟! هوای بارونی که می تونه نفس بکشه … بچه ای که درونش رشد میکنه …. خانواده ای که حتی اگه بد باشی نگران اینن سرما بخوری یا نخوری … از همه مهم تر، خودت … زندگی که ارزش داره !!!ـ منتظرم گذاشتی که چی بگی ؟! ..لبخندم از روی لبام نمیره … میگم : هیچی زیر بار ابروهای پر پشتش بهم خیره می مونه … سبیل های مرتبش … ته ریشش … درشته … قدش کمی بلندتر از منه … شکمی که کمی برآمده س و پلیور خاکستری که روی پیراهن آبیش، زیر کت تن زده! میگه : برای هیچی دویدی ؟! …ـ خواستم بگم دوسم داشته باش! … بهم بگو سلام بابا جان!

– تو انتخابتو کردی یارا … من فقط می تونم دعا کنم … پشیمون نشی! … لبخند روی لبام خشک میشه … بهم پشت میکنه .. دور میشه … قطره ها از نو روی سرم ریخته میشن … جام می ذاره …. یادش نمیره … هیچوقت … اشک هایی که می ریزم با قطره ها قاطی میشن …طول میکشه تا برم داخل … اونقدری طول میکشه که لباسم نم برمی داره و موهام به کف سرم می چسبن … حتی زیر شالی که از دیشب روی سرم مونده. یلدا از چیدن وسایل عروس حرف میزنه .. ذوق داره .. مامان از سر حوصله گوش میده … گاهی هم برای من لقمه می گیره … چای می ریزه … تهش یلدا کلافه میگه: گوشت با منه یا حواست پیش لقمه های یاراس ؟! …مامان کار خودشو می کنه: بخوره بچه م جون بگیره … نمی بینی لاغر شده !؟ …یلدا میگه: نگران نباش … شوهرش بهش می رسه … نمی خوای بگی یسنا بیاد خونه؟ … چقدر بمونه خونه ی خاله اینا؟ …

آب دهنم رو قورت میدم … مامان شاکی به یلدا نگاه میکنه و میگه: تو به شوهرش چیکار داری؟! نشنیدی یسنا گفت دختر داییتم قراره بره خونه خاله ت، شب نمیاد ؟! …ـ می دونه اومدم ؟ …یلدا ـ نه، نمی دونست … صبح زنگ زد بهش گفتم … ولی اگه بدونه اومدی سراغشو نگرفتی کفری میشه … باز میگه من دختر این خانواده نیستم! مامان چشم غره میره به یلدا … میگه : نگفتم خبط و خطای منو بابات رو کم به روی ما بیار ؟! …یلدا باز منو نگاه میکنه: خدایی کی دخترشو می ده به خواهرش چون بچه دار نمیشه ؟ … دروغ میگم یارا ؟! … والا من جای یسنا بودم نگاهتونم نمی کردم …ـ حالا تو بذار زیر زبونش تا فراری بشه از خونه …میگم: ول کنین تو رو خدا … این دختره که سعید می خوادش جریانش چیه؟ …یلدا که انگار موضوع جالب تری برای بحث پیدا کرده شروع میکنه به توضیح دادن … از تصادف سعید با حوری گرفته تا ادامه ی رابطه…

دانلود رمان زمستان ابدی pdf به قلم کوثر شاهینی فر pdf رایگان بدون سانسور

  • اشتراک گذاری
  • 28 نوامبر 2024
  • 08:00
  • adminnovel
https://novel-download.ir/?p=174
لینک کوتاه مطلب:
موضوعات
درباره سایت
دانلود رمان
بهترین سایت رمان
آرشیو سایت
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " دانلود رمان " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.