دانلود رمان گسست اوهام از سروناز زمانی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان در مورد دختری به اسم واله که خرج خودشو از طریق بافتن و طرح زدن تابلو فرش در میاره یه مشکل بزرگ داره به پیشنهاد یکی برای درمان پیش یه روانپزشک میره که تازه از خارج برگشته و طی خیلی اتفاق ها عاشق هم میشن و …
خلاصه رمان گسست اوهام
بوی قهوه در خانه ی بزرگ و… لحظه ای مکث کرد… چه کلمه ای باید کنار بزرگ می چسباند که توصیف به سزایی باشد برای خانه اش؟ آهان! تنها واژه ای که می ماند خالی بود… اری بوی قهوه در خانه ی بزرگ و خالی اش پیچیده بود… عینکش را از روی صورتش به طرفی پرت کرد و سعی کرد ذهنش را کمی ازاد کند… تعداد مراجعینش امروز بیشتر از کشش ذهنش بود .موسیقی جاز بیخودی که از استریوی مجهز سالن پخش می شد را کم کرد… اما خب خودش را گول میزد بیشتر بی قرار بود تا خسته.
ماگ بزرگش را در دست گرفت و به سمت شیشه های قدی سالن رفت… از پشت پنجره هم می توانست بوی باران را حس کند… نگاهی به اسمان قرمز انداخت… اسمان هم بی قرار بود انگار… روی شیشه ها کرد و انگشتانش بی اختیار همانند دختران پانزده ساله اسمی را حک کردند… پوزخندی زد و روی اسم خطی کشید…قهوه اش هم سرد شده بود اما بویش همچنان ارامش می کرد… دستش را کشید و سعی کرد با تکنیک های که به مراجعینش تحویل می داد ذهنش را سامان بخشد. این دیگه چه کوفتی من تحویل اون بدبختا میدم…
همینه دیگه نیومده .حتما جواب نگرفته… صدای زنگ در فضای ساکت خانه پیچید… قهوه را روی لبه پنجره گذاشت… بیخیال رفتن به سمت ایفون شد. می دانست کار نمی کند… -گندتون بزنن که نه وقت می شناسین نه بارون و سیل… همانطور که زیر لب خط و نشان می کشید به دل شب زد و هودی اش را تن نزد… شاید باران کمی از شلوغی ذهنش را می کاست… البته این فکرش تا قبل از این بود که اولین قطره باران به پشت یقه ی تی شرتش نفوذ کند و راه خودش را به کمر و باقی داستان ها باز کند…