دانلود رمان پیشنهاد یک سال زندگی از الهام فتحی با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
نفس دختر قوی ومحکمی که خرج خانوادش رو از طریق کار در شرکت مهندسی به عهده داره تا اینکه رئیس شرکت با یک پیشنهاد باور نکردنی همه زندگی نفس و خانوادش را تغییر میده و طی این تغییرات زندگی جدید و پرپیچ وخم نفس شروع میشه…
خلاصه رمان پیشنهاد یک سال زندگی
وقتی بیدارشدم جای خالی کوروش نشون می داد که دیشب حسابی عصبی بوده که حتی نیومده تو تخت بخابه. شانه ای را با بیخیالی باا لا انداختم: بهتر من که از خدامه. دوش گرفتم و کلی به خودم رسیدم. شلوارک لی کوتاه با تاپ زرد پررنگ که خط های طلایی و مشکی روش بود که بین خط ها باز بود و رنگ پوست گندمیم حسابی جذابش کرده بود. سنجاق سری باگل زرد را بالای گوشم زدم موهامو که تا روی کمرم بود را دورم ریختم. سایه دودی و رژگونه برنز با رژ مات کالباسی. چشمکی برای خودم زدم:چه جگری شدی! با خنده به طرف اشپزخونه رفتم. کوروش اونجا بود با دیدن من با اون سر
و وضع و خنده کوپش را برداشت و با اخم گفت: تشریف میبرید هاوایی؟ یا اینکه خاب نما شدی به چی میخندی اونوقت؟؟ نگاهی به کوپ قهوش انداختم و با دیدن قهوۀ توش عصبی نگاهی به گاز انداختم ولی بادیدن دستگاه قهوه ساز کنار اجاق گاز با تعجب گفتم: این کجابود؟ کوروش لبخند پیروزمندانه ای زد و گفت: سه تا خریدم که منت کسی را نکشم خودشم طرز کارش را گفته،فنجونش را بالا اورد:اینم افتتاحیه اش! باخونسردی گفتم: خوب کردی، کسی که وظیفه نداره به فکر قهوۀ شما باشه. کوروش دنداناشو با حرص بهم فشرد و گفت: من از کسی توقع ندارم عادت کردم خودم برای خودم همه کار بکنم.
با تمسخر گفتم: تو که شیرین برات قهوه درست می کرده، یعنی ازش نمی خاستی؟ کوروش لبخندی از حرص زد و گفت: منم نگفتم نزدیکانم گفتم کسی حالا درستش می کنم منظورم هرکسی بود. کوروش میخاست خردم کنه، خرد شدم توقع نداشتم اینطوری جوابم بده. _خوشحالم که من جزو دسته اولم چون دوست ندارم بغیر از کسایی که عاشقشون هستم برای کس دیگه ای کاری بکنم. اینم جواب تو اقا کوروش فکر کردی من نمی تونم مثل تو رک باشم. کوروش پوزخندی زد و گفت: من نمی دونم تو اینجا چکار میکنی تو که از من بدت میاد من عشقت نیستم پس چرا هر روز خودتو عروسک میکنی میای…