دانلود رمان بی مرزترین رویا از غزاله صالحی با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
امیر طهماسب اومده تا گردباد زندگی کسانی بشه که ۱۳ سال پیش طوفان زندگیش شدن، اون از شیرازه جدا شده آیا میتونه تمام صفحاتت وجودش رو مثل روز اول از صفحه یک بچینه؟؟یا دست های پشت پرده،آشفتگیش رو بیشتر از پیش دامن میزنند؟بازی گردان این بازی چه کسی است؟؟
خلاصه رمان بی مرزترین رویا
امیر همزمان با فشار دستم برای کنار زدن جفت دستهاش از یقهام از لابهلای ردیف دندونهای بهم کلید شدم اسمش رو صدا میزنم. – پیمان… گمشو کنار! انگشت اشارهاش رو بالا میاره و همزمان جلوی پام خم میشه. – به جون سرهنگ که میخوام دنیا باشه اون نباشه! فقط یه دقیقه دیگه مونده. سرش رو بالا میاره و با دیدن نگاهم لبخند عریضی روی صورتش بولد میشه. – جون بنازم ناز شست سازندهات رو که این همه تو رو قشنگت کرده چشمات رو سگ کرده، پاچه گیره ملت کرده!
جفت مردمکهام رو توی حدقه چشمام براش میچرخونم. – بپا گازت نگیره! همزمان با سرپا شدنش چشمکی به نگاه خیره من میزنه. – نترس قلادهاش دست خودمه! – بترس سگش خیلی هاره! در حین پوشیدن کاپشن از توی آینه رو به من متمرکز روی قد و بالام لب میزنه. – تا چند روز نباشم؟! – تا هرموقعه شر این بچه تازه از شیر گرفته شده از سرم کم بشه! با سه قدم رو به جلو مقابلم قرار میگیره. دستهاش روی شونهام فرود میاد و مردمکهای متزلزلش توی نگاهم زوم میشه. – نگرانتم. – نباش!
– باید به سرهنگ میگفتیم. – رخصت نمیداد من دلیل و آیه بگم. حکم رو اجرا میکرد. – داری گربهای رو به خونت راه میدی که جدا از اینکه شامه خودش تیزه، پدرش شیر، شوهرش دست پرورده شیر، اراده کنند پارهای. یک قدم عقب میرم. – گربه دوست دارم! پنجول میکشه ولی درنهایت توی مشته. زمان داره میگذره پیمان فقط یک درصد احتمال بده فایل مکمل دست پرویز نباشه. اونوقت که من باید تو کنج عزلت غاز بچرونم توی این بازی اطلاعات حرف اول نحوه استفاده ازش حرف آخر رو میزنه….