دانلود رمان زعم زرد از زهرا زنده دلان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
ترانه دختری منزوی و محتاطیه که بعد از گذشت یازده سال، هنوز آثار کودکآزاری توی زندگیش نمایانه و همین اتفاق باعث شده از همه فاصله بگیره الخصوص خانوادهی مذهبی و پدر مستبدش که با اینکه میدونن چه کسی به ترانه آزار رسونده ترانه رو مجبور به سکوت میکنن، اما بعد از گذشت چند سال و با ورودش به دانشگاه زندگیش رنگ تغییر به خودش میگیره و با پسری به شدت معمولی اما متفاوت آشنا میشه، کیارشی که خودش هم گذشتهی خوبی نداشته اما دوست خوبی برای تنهاییهای ترانهست! با گذر زمان هردوشون متوجه میشن عاشق همدیگهان اما با مزاحمتهای شخص آشنایی همه چیز عوض میشه اون شخص کسی نیست جز قاتل قاتل دوران کودکی ترانه…
خلاصه رمان زعم زرد
خب اگه سر تایم های مشخص بیام چی؟ مثلاً روزهای زوج کلاً باشم چی؟ با فکر به اینکه کلاس های پیام نور غیر حضوریه و میتونم یک سری از کلاس های غیر ضروری رو شرکت نکنم به خودم امید میدم و به لب های زن جوون روبه روم خیره میشم. گفتم که یکی رو میخوام همش باشه، یک وقتی میبینی یک کاری پیش میاد من باید زود برم خونه مغازه رو به کی بسپرم؟ تو که دانشجویی و باید دانشگاه بمونى. نچی میفرسته و ادامه میده فایده نداره.
بیشتر کسایی که مثل تو دانشجو هستن باید به صورت نیمه وقت برن سرکار هستن مغازه هایی که شاگرد و فروشنده به صورت نیمه وقت بخوان باید یکمی بگردی گلم. زن خوش خیال فکر میکنه اولین مغازه ای که سر زدم مغازه ی خودشه دو ساعتی هست که دونه به دونه مغازه های آرایشی یا زنونه رو برای پیدا کردن کار میگردم و دست از پا درازتر برمیگردم و به مغازه ی دیگه ای پناه میبرم. محزون و ناامید تشکری میکنم و از مغازه خارج میشم نگاهم رو یک دور کامل به کوچه ی شلوغی که توش هستم میندازم.
با بیرون فرستادن آه عمیقی مسیر خونه رو پیش ،میگیرم، ترجیح میدم تا قبل از اومدن بابا به خونه برگردم تا از سیل طعنه و کنایه های ریز و درشتش در امان باشم. برخلاف میلم که خواستار پیاده رویه تاکسی میگیرم و بعد از گذشت بیست دقیقه مقابل کوچمون پیاده میشم به مرد همسایه که با نوهش توی کوچه ست و پر معنی نگاهم میکنه سلامی میکنم و تا آخرین لحظه سنگینی نگاهش رو روی خودم احساس میکنم مثل اینکه علاوه بر بابا باید به همسایه هامون هم جواب پس بدم.